روزگار بیهدفی و انتخاب اهداف درست
اگر میخواهید هدف درستی انتخاب کنید بهتر است تعریف درست هدف و هدف گذاری را هم بدانید.در این مقاله به شما میگویم هدف به چه معناست؟ و تفارت هدف را با آرزو بیان خواهم کرد و اینکه به طور کلی چرا باید در زندگی هدف برای خود معین کنیم؟ و در انتها نحوه تعیین هدف را بیان میکنم تا بتوانید با انتخاب اهداف درست آسانتر به خواسته واقعی خود برسید.
هدف به چه معناست؟
هدف در لغت به معنای مقصد و نشانه است ولی اگر بخواهیم کمی کاملتر و عمیقتر به معنا و مفهوم هدف بپردازیم میتوان گفت شرایط و وضعیتی است که دوست داریم در آینده آن را دارا باشیم. شرایط مطلوبی که برای رسیدن به آن بیوقفه تلاش کنیم و ارزش این همه تلاش و انگیزه را داشته باشد؛ زیرا همه میدانیم هدف با عمل معنا پیدا میکند و در واقع هدف مثل فانوسی است که با نورافشانیاش راه را برای ما هموار میسازد اما این ما هستیم که باید با کوشش و پشتکار موانع را کنار بزنیم و این مسیر را طی کنیم.
در این میان باید به تفاوت هدف و آرزو هم اشاره کنیم. هدف همانطور که گفتیم مقصدی است که ما برای رسیدن به آن تلاش میکنیم و میجنگیم اما آرزو به نظر من رویایی خوشایند است که به طور دقیق نمیدانیم چگونه میتوان به آن دست یافت.
آرزو چیزی است که ما می خواهیم و میل داریم که به آن دست پیدا کنیم اما هر آرزویی هدف نیست.
آرزو هنگامی هدف میشود که ما تصمیم بگیریم برای رسیدن به آن اقدام کنیم و هرچه که در توان داریم را به کار بگیریم.
تفاوت زندگی هدفمند و بیهدف چیست؟
هدف داشتن در زندگی فواید زیادی دارد که مهمترینش معنا بخشیدن به زندگی است.
وقتی یک هدف برای خودمان تعیین کنیم، همه عزم خود را جزم میکنیم تا به هدف خود دست پیدا کنیم و معنا و مفهوم به زندگی خود میدهیم.
همانطور که میدانید خداوند متعال هم از آفرینش ما هدف داشته است و ما در این جهان هستی به حال خود رها نشدهایم و نباید احساس بیهودگی کنیم.
در واقع هدف برای ما جرقه ایجاد میکند که دست از یکنواخت زندگی کردن برداریم و از کاهلی بپرهیزیم و بدانیم که زندگی فراتر از این هاست.
البته اگر بازهم فکر میکنید زندگی بیهدف فرقی ندارد با زندگی که شما برای معنا و هدفی صبح چشمان خود را بگشایید باید از شما بپرسم که؛ بعنی از نظر شما فرقی میان افراد موفقی مانند ماهاتما گاندی و انیشتین و شخصی که وقت خود را در ذنیا هدر داده وجود ندارد؟ ما میتوانیم منکر تاثیر ارزشمند این افراد در دنیا شویم؟
انسان های هدفمند با انسان های دیگر چه تفاوت هایی دارند؟
در این میان میتوانیم تفاوتهای یک انسان هدفمند را با سایر انسانها بیان کنیم. همانطور که پیشتر به تاثیر هدف در زندگی اشاره کردیم و گفتیم که هدف معنا بخش زندگی است.
به طور طبیعی وقتی یک فرد هدفمند باشد و زندگی خود را بر اساس رسیدن به یک هدف معین سپری کند یا به زبان سادهتر برای زندگی خود در راستای رسیدن به هدف یا اهدافش برنامه ریزی کند، زندگی خیلی بهتر و سالم تری رل نسبت به سایر افراد خواهد داشت؛ زیرا هیچ گاه احساس بیهودگی نمیکند و تحت تاثیر هدف یا حتی اهدافش همیشه مسیر پیش رویش پر از چالش است.
آری، پر از چالش است بهتر است حال به این نکته اشاره کنم، اینکه خیلی از افراد گمان میکنند، انسانهایی که موفقیتی را بدست آورده و در واقع هدفمند بوده اند، طی یک مسیر کاملا هموار به این موفقیت ها دست یافته اند اما هرگز اینگونه نیست.
جهان هستی به ما ثابت کرده است که ما بازتاب کارهای خودمان را دریافت می کنیم. آری، دنیا هم می تواند حاصل یک پژواک باشد. حاصل پژواک همه ما انسانهای روی زمین. پس هیچ گاه یک انسان هدفمند را یک انسان خوش شانس ندانید.
هرکس به موفقیتی دست پیدا کرده است یا بهتر است بگویم هدفش را دنبال کرده است، همه و همه حاصل تلاش و کوشش اوست.
حاصل شب بیداریهایش، زمین خوردنهایش، خستگیهایش البته خسته که میگویم نه خسته از راهی که انتخاب کرده است بلکه خسته و خشنود از تلاشهای فراوانی که کرده است. می بینید هدفمند بودن چقدر لذت بخش است! بی وقفه تلاش کردن و جنگیدن برای چیزی که حق توست. حقی که هیچ گاه نباید از دست یافتن بهش خسته یا ناامید بشی و هر چه در توان داری برای رستگاری که آن طرف پل منتظرت هست، بگذاری.
برایت خستگی از بیوقفه تلاش کردن برای اهدافت را آرزومندم.
زندگی یک انسان بلاتکلیف چگونه است؟
به نظر من انسانی که هدف ندارد بلاتکلیف است؛ زیرا او هواپیما را روی حالت اتوماتیک قرار داده و هیچ دخالتی در حرکت آن ندارد اگر هم سقوط کند میگوید مشکل از هواپیماست.
انسانهایی که هدف ندارند بیوقفه سعی بر این دارند که بهانهتراشی کنند، دیگران یا محیط را گناهکار جلوه دهند و خودشان را بی گناه بنامند.
این افراد از زندگی خود نه تنها لذت نمیبرند بلکه خسته هم میشوند چون زندگی بدون هدف یکنواخت میشود.
افراد احساس میکنند دلیلی برای زندگی کردن ندارند و گویا دارند وقت خود را هدر می دهند. امام علی(ع) میفرمایند: فرصتها همانند ابر درگذرند،پس هیچ جایی برای کاهلی ورزیدن وجود ندارد.
امیدوارم شما جزو این دسته از افراد نباشید یا اگر هم هستید همین الان که دارید این مقاله را می خوانید، یک تلنگری به خودتان بزنید و دست به کار شوید.
چگونه برای خود یک هدف تعیین کنیم؟
اولین راه برای معین کردن هدف این است که ما یک سیری به درون خود بکنیم و به قولی ببینیم چند مرده حلاجیم و چه در چنته داریم.
ببینیم چه تواناییها و استعدادهایی در ما نهفته است و خودمان را به چالش بکشیم و تواناییهایمان را بسنجیم بعد بهترین آنها را پیدا و درک کنیم و البته فراموش نکنیم که حتما نباید همه چیز تمام باشیم و خیلیها را میتوانیم در میان راه کسب کنیم. بعد از مهارتها باید علایق و دوست داشتنیهایمان را به خودمان یادآور شویم و ببینیم بیشتر از همه میل داریم به چه چیزی در این دنیا برسیم.
حال میتوانیم با درنظر گرفتن این موارد که پایههای اصلی تعیین هدف هستند، هدفگذاری کننیم و از اینجا به بعد اصل ماجرا آغاز میشود، در این هنگام باید کمر همت ببندیم برای تلاش و کوشش فراوان و کفشهای آهنین به پا کنیم برای راه طولانی است و باید شکیبا هم باشیم. اینجاست که میتوان لذت زندگی هدفمند را ببریم.
“اگر بدون داشتن هدف دارید زندگی تان را می گذرانید تعجبی ندارد که فکرکنید به جای اینکه شما زندگی را زندگی کنید، زندگی دارد شما را زندگی می کند.”(ریچل هالیســ شرمنده نباش دختر)
آیا ما موفق هستیم؟
اکثر ما فکر می کنیم که برای موفق شدن و یک فرد موفق بودن، حتما باید هدف بزرگ و بلندمدتی را تعیین کنیم. نمیگویم هدفهای بزرگ تعیین نکنید چون شما هم پابهپای اهدافتان بزرگ و بزرگتر میشوید، قویتر میشوید، صبورتر می شوید اما حرف من این است که پله پله جلو برویم و موفقیت را یک چیز محال یا دست نیافتنی نپنداریم.
برای یک کودک راه رفتن بدون کمک پدر و مادرش یک موفقیت است.
برای یک نوجوان گرفتن نمرات عالی در امتحاناتش یا تحصیل در یک مدرسه خیلی خوب یک موفقیت است. برای یک جوان راهاندازی کسب و کار مستقل یک موفقیت است.
درواقع ما تحت تاثیر سن، شرایط و محیط اطرافمان برای خود هدف تعیین میکنیم و موفق میشویم. همه ما روزی نو پا بودیم اما امروز به راحتی میدویم.
برای رسیدن به رستگاری، تلاش کنید و با نشاط باشید و از موانع و مشکلات نترسید و به خودتان و تواناییهایتان ایمان داشته باشید.
“حکمت وزیدن باد رقصاندن شاخهها نیست، بلکه برای امتحان ریشههاست.”
نویسنده:
من فاطمه علیشاهی هستم.در تلاش برای یادگیری مهارتهایی که زنگی را برای خودم و دیگران لذتبخش میکند.اگر این مقاله برای شما کاربردی بود یا سوالی داشتید حتما در بخش نظرات برای من بنویسید.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.